به من یاد دادن که اعتقاد داشتن چیز بسیار خوبیه ، اصلا آدم باید اعتقاد داشته باشه، مگه می شه آدم بی اعتقاد باشه . مگه ممکنه کسی به روح اعتقاد نداشته باشه . شما هم، حتما به روح اعتقاد داری!؟
اولین چیزی که در مورد اعتقاد داشتن جلوی روی آدم ظاهر می شه ؛ اعتقاد داشتن به خدا است . توی گوگل این کلمه اعتقاد یا اعتقاد داشتن رو جستجو کنید ! ولی منظور من اصلا این اعتقاد نیست . بگذارید اینجا کاری به کار خدا نداشته باشیم . اصلا کار من در این خصوص نیست خوشبختانه تو جامعه ما خیلی ها هستند که به این جنبه از اعتقاد می پردازند. !
سایر اعتقادات از کجا بوجود میاد ؟، بنیان این اعتقادات چیست ؟ عقیده ها و نظرات از دانش به وجود میاد یا جهل ؟ چیزهایی که میدونم، اعتقادات من را می سازه؛ یا نه عدم اطلاع از چیزی، اعتقاد من رو نسبت به اون شکل می ده ؟
نمی
خوام به این سئولات جواب بدم. اصلا درحدی نیستم که بتونم جوابی براش ارائه
کنم. ولی شنیدم میگن عملکرد آدمها بر مبنای اعتقاداتشون هست. آدمهای بد
اعتقادات بد دارن و آدمهای خوب اعتقادات خوبی دارن. ! ! البته بد و خوب یه
چیز توافقی ه ، نه بد مطلق داریم و نه خوب مطلق ! پس اعتقاد خوب برای صاحبش
خوبه و ممکنه برای خیلی ها بد باشه . مثلا اعتقادات صهیونیستی ، اعتقادات
داعش ، اعتقادات نظام سرمایه داری و .... مسلما آنی که عضو گروه داعش باشه
نظر من رو در خصوص اعتقادات داعش نداره ! یا آنی که صهیونیسته یا صهیونیست
بدنیا آمده احساس خوبی نسبت به اعتقاداتش داره . نحوه زندگی نوع اعتقاد رو تا حدودی به وجود می آورد.
وقتی در مورد چیزی اطلاعات کامل ندارم آنرا به صورت خوب یا بد در نظر خواهم گرفت . مثلا عقیده من در خصوص الکتریسیته اینه : الکتریسیته چیز بسیار خوبیه باهاش لامپ رو روشن می کنیم و خیلی از دستگاههای دور برمون و حتی دستگاه های که زندگیمون به آن وابسته است با الکتریسته کار می کند . ( خدا پدر ادیسون رو بیامرزه !! ) اما اگر از یک مهندس برق بپرسی میگه : الکتریسیته مجموعهای از پدیدههای طبیعیست الکتریسیته به چند دلیل مختلف فیزیکی اتفاق میافتد:
- بار الکتریکی؛
- میدان الکتریکی؛
- پتانسیل الکتریکی؛
- جریان الکتریکی؛
- آهنربای الکتریکی و الخ
این فرد الکتریسیته را می شناسه در موردش عقیده نداره بلکه کاملا آنرا می داند و ماهیت آنرا ، طریقه کار کردن با آن و چگونگی استفاده و ساختن دنیای بهتر با آن را می داند.
آیا اعتقادات از ندانسته های آدمی شکل می گیرد ؟ آیا عقیده همان چیزی هست که در مورد آن کمتر می دانی ؟ آیا عقیده همان قضاوت ما از رویدادهای طبیعی است ؟
به سئوالهای قبلی که جواب ندادم هیچ ؛ همینطور دارم سئوال جدید طرح می کنم . تو هم با این نوشتنت. ! !
می دونی فرق عقیده یا اعتقاد با تفکر در چیه ؛ خیلی شبیه همن ولی تفاوتشون در اینه که در تفکر ، می توان سراسر مفاهیم و دستگاه فکری را تغییر داد بدون آن که کوچکترین اضطراب و بحرانی در متفکر رخ بده؛ ولی کوچکترین تغییر در عقیده همیشه یک بحران در معتقد ایجاد می کند. چرا ؟؟؟
من می گم : چون تفکر و فکر کردن با دانستن یا به اصطلاح آگاهی ترکیب میشه . ولی عقیده با ندانستن ! !